تعریف و ماهیت اختلال استرس پس از سانحه
باور کنید یا نه، دیدن آدمهایی که یک روزی شاد و سرحال بودند و حالا سایهای از آن روزها به نظر میرسند، خیلی ناراحتکننده است. انگار یک اتفاق بد، یک جور شوک بزرگ، یک زخمی به روحشان زده که هر چه زمان میگذرد، نه تنها خوب نمیشود بلکه یک جورایی انگار کهنه هم میشود. در روانشناسی به این وضعیت میگوییم «اختلال استرس پس از سانحه» یا به اختصار PTSD.
توی کتابهای راهنمای تشخیص بیماریهای روانی، همانهایی که روانشناسها به آنها میگویند DSM و ICD، یک تعریف دقیق برای این وضعیت وجود دارد. بگذارید یک کم سادهترش کنیم. فرض کنید یک نفر یک اتفاق خیلی بد را از سر گذرانده، مثلاً یک تصادف وحشتناک، یک زلزلهی دلخراش، یا حتی یک خشونت خانگی خیلی سنگین. بعد از این اتفاق، به جای اینکه کمکم حالش بهتر بشود، یک سری علائم توی زندگیشان ظاهر میشود که اصلاً ربطی به زندگی عادی ندارد.
یکی از مهمترین این علائم، یادآوریهای مزاحم هست. یعنی یهو وسط روز یا حتی توی خواب، آن صحنههای بد جلوی چشمشان رژه میرود. انگار که فیلم آن اتفاق دوباره دارد پخش میشود. این یادآوریها میتواند به شکل فلاشبک هم باشد، یعنی فرد یک لحظه حس میکند واقعاً دارد آن اتفاق را دوباره تجربه میکند، با همان صداها، بوها و احساسات.
یک علامت دیگری که خیلی شایع است، اجتناب هست. این آدمها ناخودآگاه سعی میکنند از هر چیزی که آن اتفاق بد را یادشان بیندازد دوری کنند. ممکن است از رفتن به آن مکان خاص، دیدن آدمهایی که آن روز بودند، یا حتی حرف زدن در مورد آن موضوع فرار کنند. این اجتناب یک جور مکانیسم دفاعی است، ولی در طولانی مدت باعث میشود فرد از خیلی از جنبههای زندگی عقب بماند.
علاوه بر اینها، یک سری تغییرات هم توی خلق و خو و شناخت این افراد به وجود میآید. ممکن است دائم احساس گناه یا شرمندگی داشته باشند، دیگر از چیزهایی که قبلاً لذت میبردند، لذت نبرند، یا حتی نتوانند جزئیات مهمی از آن اتفاق را به یاد بیاورند. یک جور بیحسی عاطفی هم ممکن است سراغشان بیاید، انگار دیگر هیچ چیز برایشان مهم نیست.
یک دستهی دیگر از علائم مربوط به برانگیختگی و واکنشپذیری هست. این افراد معمولاً خیلی عصبی و تحریکپذیر میشوند، راحت از جا میپرند، مشکل توی خوابیدن دارند و تمرکز کردن برایشان خیلی سخت میشود. یک جور حالت آمادهباش دائمی دارند، انگار همیشه منتظر یک خطر هستند.
حالا چرا این موضوع انقدر مهم است؟ اول اینکه، متاسفانه اختلال استرس پس از سانحه اصلاً چیز کمیابی نیست. آمارها نشان میدهد که خیلی از آدمها در طول زندگیشان یک جورایی با یک رویداد آسیبزا روبرو میشوند و متاسفانه یک تعدادی از آنها دچار این اختلال میشوند. مثلاً تحقیقات نشان داده که بعد از حوادث طبیعی مثل زلزله، درصد قابل توجهی از بازماندگان ممکن است PTSD بگیرند.
دوم اینکه، این اختلال میتواند زندگی فرد را به طور کامل تحت تاثیر قرار بدهد. روابطشان با خانواده و دوستان خراب میشود، توی کار و تحصیلشان دچار مشکل میشوند و کیفیت کلی زندگیشان به شدت پایین میآید. خیلی از این افراد ممکن است دچار افسردگی، اضطراب و حتی افکار خودکشی هم بشوند.
سوم اینکه، اگر به موقع تشخیص داده بشود و درمان مناسبی برایش در نظر گرفته بشود، خیلی از این افراد میتوانند دوباره به زندگی عادی برگردند و کیفیت زندگیشان را بهبود ببخشند. متاسفانه خیلی وقتها این اختلال نادیده گرفته میشود یا با مشکلات دیگری اشتباه گرفته میشود و فرد سالها رنج میکشد بدون اینکه کمک حرفهای دریافت کند.
مهم این است که بدانیم PTSD یک ضعف شخصیتی نیست، یک واکنش طبیعی به یک اتفاق غیرطبیعی است. هیچ کس نباید به خاطر تجربهی یک همچین چیزی احساس شرمندگی کند و مهمتر از آن، همه باید بدانند که کمک گرفتن نه تنها نشانهی ضعف نیست، بلکه نشانهی قدرت و شجاعت است.
علل و عوامل خطر اصلی اختلال استرس پس از سانحه
تصور کنید زندگی یک جادهی صاف و هموار است. حالا فکر کنید یک دفعه یک چاله یا یک مانع خیلی بزرگ سر راهتان سبز میشود. بعضی وقتها ما از این موانع رد میشویم و به راهمان ادامه میدهیم، اما بعضی وقتها این موانع چنان تکانمان میدهند که انگار یک ترک عمیق توی روحمان میافتد. این ترک میتواند زمینهساز اختلال استرس پس از سانحه یا همان PTSD بشود.
خب، چه چیزهایی باعث میشود که یک نفر بعد از یک تجربهی سخت، دچار استرس پس از سانحه بشود؟ واقعیت این است که یک سری عوامل مختلف دست به دست هم میدهند.
اول از همه، خود تجربهی آسیبزا نقش خیلی مهمی دارد. بعضی از تجربهها به طور ذاتی آسیبزاتر از بقیه هستند. مثلاً، تجربهی جنگ برای سربازها، دیدن خشونتهای شدید مثل تجاوز یا شکنجه، قرار گرفتن در معرض حوادث طبیعی مثل زلزله و سیل که با مرگ و میر گسترده همراه هستند، یا حتی تصادفات رانندگی خیلی شدید که فرد در آن احساس خطر مرگ میکند، همگی میتوانند زمینهساز اختلال استرس پس از سانحه باشند.
اما فقط نوع تجربه نیست که مهم است، شدت و مدت زمان آن هم خیلی تاثیر دارد. هر چقدر تجربهی آسیبزا شدیدتر و طولانیتر باشد، احتمال اینکه فرد دچار استرس پس از سانحه بشود هم بیشتر میشود. مثلاً کسی که برای مدت طولانی در معرض خشونت خانگی بوده، بیشتر از کسی که یک بار شاهد یک تصادف بوده، در معرض خطر استرس پس از سانحه قرار دارد.
علاوه بر خود تجربه، یک سری عوامل فردی هم در آسیبپذیری نقش دارند. مثلاً جنسیت میتواند موثر باشد. تحقیقات نشان داده که به طور کلی، خانمها بیشتر از آقایان در معرض خطر ابتلا به استرس پس از سانحه بعد از تجربهی یک رویداد آسیبزا هستند. البته دلیل این تفاوت پیچیده است و ممکن است به عوامل هورمونی، تجربههای متفاوت آسیبزا و نحوهی پردازش این تجربهها برگردد.
سن هم میتواند یک عامل خطر باشد. مثلاً کودکانی که تجربههای آسیبزا را از سر میگذرانند، ممکن است به شکلهای متفاوتی استرس پس از سانحه را نشان بدهند و آسیبپذیریشان در بلندمدت بیشتر باشد.
سابقه مشکلات روانی هم خیلی مهم است. کسی که قبلاً تجربهی افسردگی، اضطراب یا سایر مشکلات سلامت روان را داشته، احتمال بیشتری دارد که بعد از یک رویداد آسیبزا دچار استرس پس از سانحه بشود. انگار که یک زمینهی از قبل آماده وجود دارد.
علاوه بر اینها، ویژگیهای شخصیتی هم میتوانند نقش داشته باشند. مثلاً افرادی که به طور کلی سطح اضطراب بالاتری دارند یا کسانی که در مقابله با استرس مشکل دارند، ممکن است آسیبپذیرتر باشند.
در کنار عوامل فردی، عوامل محیطی هم تاثیرگذار هستند. حمایت اجتماعی یکی از مهمترین این عوامل است. کسی که بعد از یک تجربهی سخت، از طرف خانواده، دوستان و جامعه حمایت دریافت میکند، احتمال کمتری دارد که دچار استرس پس از سانحه بشود. این حمایت میتواند شامل گوش دادن فعال، همدلی، کمکهای عملی و احساس تعلق باشد.
برعکس، تجربههای منفی بعد از رویداد آسیبزا میتوانند خطر استرس پس از سانحه را افزایش بدهند. مثلاً اگر فرد بعد از یک حادثه مورد سرزنش قرار بگیرد، احساس تنهایی کند یا با مشکلات قانونی و مالی زیادی روبرو شود، احتمال اینکه دچار استرس پس از سانحه بشود بیشتر است.
فرهنگ هم میتواند نقش داشته باشد. نحوهی درک و واکنش جامعه به رویدادهای آسیبزا و همچنین باورها و ارزشهای فرهنگی میتوانند بر نحوهی پردازش این تجربهها توسط افراد تاثیر بگذارند.
در نهایت، باید بگویم که اختلال استرس پس از سانحه یک پدیدهی پیچیده است و هیچوقت نمیتوان یک دلیل واحد برای آن پیدا کرد. ترکیبی از تجربهی آسیبزا، عوامل فردی و عوامل محیطی دست به دست هم میدهند تا یک نفر بعد از یک رویداد سخت، دچار این اختلال بشود. شناخت این عوامل خطر میتواند به ما کمک کند تا افراد آسیبپذیر را بهتر شناسایی کنیم و اقدامات پیشگیرانه و حمایتی مناسبتری برایشان در نظر بگیریم. مهم این است که بدانیم هیچ کس در برابر این آسیبها مصون نیست و درک این موضوع اولین قدم برای کمک به کسانی است که درگیر آن هستند.
علائم و نشانههای کلیدی استرس پس از سانحه
وقتی یک اتفاق خیلی بد برای یک نفر میافتد، مثل یک زخم عمیق میماند که نه فقط جسم را، بلکه روح و روان را هم تحت تاثیر قرار میدهد. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) خودش را با یک سری علائم و نشانهها نشان میدهد که انگار همان تجربهی تلخ دوباره دارد زنده میشود. این علائم میتوانند خیلی آزاردهنده باشند و زندگی روزمرهی فرد را مختل کنند.
علائم نفوذی:
یکی از مهمترین دستهی این علائم، علائم نفوذی هستند. تصور کنید یک خاطرهی خیلی بد، مثل یک مهمان ناخوانده، مدام وارد ذهنتان میشود. این میتواند به شکل یادآوریهای ناخواسته و مکرر باشد، یعنی تصاویر، صداها یا احساسات مربوط به آن اتفاق بدون اینکه بخواهید، جلوی چشمتان میآیند. انگار که فیلم آن ماجرا دوباره در ذهنتان پخش میشود.
گاهی این یادآوریها خیلی قوی میشوند و فرد احساس میکند واقعاً دارد آن اتفاق را دوباره تجربه میکند. به این حالت میگوییم فلشبک. در طول یک فلشبک، فرد ممکن است برای لحظاتی ارتباطش را با زمان حال از دست بدهد و حس کند که دوباره در همان موقعیت خطرناک قرار گرفته است. این تجربهها میتوانند خیلی ترسناک و طاقتفرسا باشند.
اجتناب:
دستهی دوم علائم مربوط به اجتناب است. فردی که استرس پس از سانحه دارد، ناخودآگاه تلاش میکند از هر چیزی که او را یاد آن تجربهی تلخ بیندازد، دوری کند. این میتواند شامل اجتناب از افکار، احساسات یا خاطرات مربوط به آن اتفاق باشد. مثلاً ممکن است سعی کند به آن روز خاص فکر نکند یا احساسات ناراحتکنندهی خود را سرکوب کند.
علاوه بر این، افراد مبتلا به استرس پس از سانحه ممکن است از مکانها، افراد یا فعالیتهایی که یادآور آن رویداد هستند، دوری کنند. مثلاً کسی که در یک تصادف رانندگی آسیب دیده، ممکن است دیگر از سوار شدن به ماشین بترسد یا از رفتن به جادهای که تصادف در آن رخ داده اجتناب کند. این اجتناب در ابتدا ممکن است به عنوان یک راه برای کاهش ناراحتی به نظر برسد، اما در بلندمدت میتواند باعث محدود شدن زندگی فرد و انزوای اجتماعی او بشود.
تغییرات منفی در شناخت:
دستهی سوم علائم مربوط به تغییرات منفی در شناخت و خلق است. بعد از یک تجربهی آسیبزا، دیدگاه فرد نسبت به خود، دیگران و دنیا ممکن است تغییر کند. ممکن است باورهای منفی در مورد خود پیدا کند، مثلاً اینکه آدم بدی است یا لیاقت اتفاقی که برایش افتاده را داشته است.
همچنین، ممکن است احساسات منفی شدیدی مانند ترس، گناه، شرم یا عصبانیت را به طور مداوم تجربه کند. کاهش علاقه به فعالیتهای لذتبخش هم یکی دیگر از علائم شایع است. فرد دیگر از چیزهایی که قبلاً برایش لذتبخش بوده، لذت نمیبرد و احساس بیحسی عاطفی میکند. به یاد آوردن جزئیات مهمی از آن رویداد آسیبزا هم ممکن است برای فرد دشوار باشد.
واکنش پذیری:
دستهی آخر علائم مربوط به برانگیختگی و واکنشپذیری است. این افراد معمولاً در حالت هوشیاری و تنش دائمی قرار دارند. ممکن است به راحتی بترسند و واکنشهای اغراقآمیز به محرکهای ناگهانی نشان بدهند. مشکل در تمرکز کردن و اختلالات خواب (مانند بیخوابی یا دیدن کابوسهای مکرر) هم از علائم رایج این دسته هستند. همچنین، ممکن است تحریکپذیری و عصبانیت بیشتری از خود نشان بدهند.
برای اینکه یک نفر بر اساس معیارهای تشخیصی، مبتلا به استرس پس از سانحه در نظر گرفته شود، باید تعدادی از این علائم را برای حداقل یک ماه تجربه کرده باشد و این علائم باید به طور قابل توجهی زندگی روزمره، روابط و عملکرد او را مختل کرده باشند. تشخیص استرس پس از سانحه یک فرایند تخصصی است و باید توسط یک متخصص سلامت روان انجام شود.
مهم است که بدانیم تجربهی یک رویداد آسیبزا لزوماً به معنای ابتلا به استرس پس از سانحه نیست. خیلی از افراد بعد از یک تجربهی سخت، واکنشهای استرسی نشان میدهند، اما با گذشت زمان و دریافت حمایت مناسب، حالشان بهتر میشود. اما اگر این علائم برای مدت طولانی ادامه پیدا کردند و زندگی فرد را مختل کردند، حتماً باید به دنبال کمک حرفهای باشند. درمانهای موثری برای استرس پس از سانحه وجود دارد که میتواند به افراد کمک کند تا دوباره کنترل زندگی خود را به دست بگیرند و کیفیت زندگیشان را بهبود ببخشند.
تشخیص اختلال استرس پس از سانحه
تصور کنید که برای یک مشکل جسمی پیش یک پزشک میروید. پزشک اول از همه به حرفهای شما گوش میدهد، بعد معاینهتان میکند و شاید هم برای اطمینان بیشتر، یک سری آزمایش مینویسد. تشخیص اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) هم یک جورهایی شبیه همین است، با این تفاوت که ما به جای جسم، بیشتر با روح و روان فرد سروکار داریم.
فرآیند کلی تشخیص استرس پس از سانحه معمولاً توسط یک متخصص سلامت روان انجام میشود. این متخصص میتواند یک روانپزشک، یک روانشناس بالینی یا یک مددکار اجتماعی با تجربهی کار در این زمینه باشد. اولین قدم در تشخیص، یک مصاحبهی بالینی جامع است. در این مصاحبه، متخصص با فرد صحبت میکند و در مورد تجربههای زندگی او، به خصوص هرگونه رویداد آسیبزایی که از سر گذرانده، سوال میپرسد.
خیلی مهم است که فرد در این مصاحبه با صداقت و جزئیات کامل در مورد احساسات، افکار و رفتارهایی که بعد از آن رویداد تجربه کرده، صحبت کند. متخصص سعی میکند با دقت به حرفهای فرد گوش بدهد و الگوهای خاصی از علائم استرس پس از سانحه را که قبلاً در موردشان صحبت کردیم (مانند یادآوریهای ناخواسته، اجتناب، تغییرات منفی در خلق و خو و برانگیختگی) شناسایی کند.
البته تشخیص استرس پس از سانحه فقط بر اساس صحبتهای فرد نیست. متخصص همچنین به دنبال این است که ببیند این علائم چقدر زندگی روزمرهی فرد را تحت تاثیر قرار دادهاند. آیا فرد در روابطش با دیگران مشکل دارد؟ آیا در کار یا تحصیلش با افت عملکرد مواجه شده است؟ آیا انجام کارهای سادهی روزمره برایش دشوار شده است؟ همهی اینها نشانههای مهمی هستند که به تشخیص کمک میکنند.
علاوه بر مصاحبهی بالینی، متخصصین ممکن است از ابزارهای ارزیابی مختلفی هم برای کمک به تشخیص استرس پس از سانحه استفاده کنند. این ابزارها معمولاً به شکل پرسشنامه یا مقیاسهای خودگزارشی هستند که فرد به سوالاتی در مورد علائم و تجربیات خود پاسخ میدهد. برخی از این ابزارها به طور خاص برای سنجش شدت علائم استرس پس از سانحه طراحی شدهاند و میتوانند به متخصص کمک کنند تا میزان بهبودی فرد در طول درمان را هم پیگیری کند.
یکی از ابزارهای ارزیابی معتبر و پرکاربرد، پرسشنامه استرس پس از سانحه بالینی (CAPS) است. این پرسشنامه یک مصاحبهی ساختاریافته است که توسط متخصص انجام میشود و به طور مفصل علائم استرس پس از سانحه را در فرد ارزیابی میکند. ابزارهای دیگری مانند مقیاس تاثیر رویداد (IES) و فهرست علائم استرس پس از سانحه (PCL) هم وجود دارند که فرد میتواند خودش به سوالات آنها پاسخ بدهد.
نکتهی مهم این است که هیچ تست خون یا اسکن مغزی خاصی برای تشخیص اختلال استرس پس از سانحه وجود ندارد. تشخیص بر اساس مجموعهی علائم، شرح حال فرد و نتایج ابزارهای ارزیابی صورت میگیرد. متخصص باید با دقت تمام اطلاعات جمعآوری شده را بررسی کند و اطمینان حاصل کند که علائم فرد با معیارهای تشخیصی استرس پس از سانحه که در راهنمای DSM یا ICD آمده، مطابقت دارد.
گاهی اوقات تشخیص استرس پس از سانحه میتواند پیچیده باشد، چون علائم آن ممکن است با علائم سایر مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب یا اختلال وسواس فکری-عملی همپوشانی داشته باشد. به همین دلیل است که مراجعه به یک متخصص با تجربه در این زمینه بسیار مهم است. یک متخصص ماهر میتواند با در نظر گرفتن تمام جوانب، تشخیص دقیق را انجام دهد و بهترین برنامهی درمانی را برای فرد طراحی کند.
تشخیص اختلال استرس پس از سانحه اولین قدم برای بهبودی است. وقتی فرد بداند که مشکلش چیست، میتواند امیدوار باشد که راهی برای درمان و بهبود وجود دارد. مراجعه به یک متخصص سلامت روان و بازگو کردن تجربهها و احساسات، شجاعت میخواهد، اما این شجاعت میتواند زندگی فرد را برای همیشه تغییر بدهد.
درمانهای مبتنی بر شواهد برای استرس پس از سانحه
سالهاست که محققها و درمانگرها دارند روی بهترین راهها برای کمک به عزیزانی که این دردهای عمیق را تجربه میکنند، کار میکنند. ما به این روشها میگوییم “درمانهای مبتنی بر شواهد”. یعنی درمانهایی که پژوهشهای علمی زیادی اثربخشی آنها را تأیید کردهاند. اینطور نیست که یک نفر یک روشی را همینطوری امتحان کند، بلکه اینها رویکردهایی هستند که بارها و بارها در مواجهه با استرس پس از سانحه، نتیجهبخش بودن خودشان را نشان دادهاند. مثل این میماند که برای یک بیماری جسمی، پزشک دارویی را تجویز میکند که تحقیقات نشان داده روی آن بیماری اثر میگذارد، نه هر دارویی که دم دستش باشد.
بخش اصلی این درمانها، “رواندرمانی” است. یعنی حرف زدن، پردازش کردن، و یاد گرفتن راههای جدید برای کنار آمدن. سه تا از مهمترین و شناختهشدهترین این رواندرمانیها که شواهد علمی قوی پشتشان است، “درمان شناختی رفتاری متمرکز بر تروما” (TF-CBT)، “حساسیتزدایی و پردازش مجدد از طریق حرکات چشم” (EMDR)، و “مواجهه طولانیمدت” (Prolonged Exposure) هستند.
اول از همه، “درمان شناختی رفتاری متمرکز بر تروما” یا “TF-CBT”. اسمش شاید یک کم تخصصی به نظر بیاید، ولی اصلش خیلی ساده و منطقیست. این درمان به شما کمک میکند آن اتفاق ناگوار را در ذهنتان پردازش کنید. انگار که یک پروندهی نیمهباز را باز میکنیم، مرتبش میکنیم، و بعد میبندیمش. در این روش، درمانگر به شما یاد میدهد چهطوری با افکار و احساسات سختی که بعد از سانحه سراغتان میآیند، روبهرو شوید و آنها را مدیریت کنید. مثلاً ممکن است یاد بگیرید چهطور با افکار نشخوار کننده یا احساس گناه کنار بیایید. یک بخش مهم هم اینست که به مرور و با حمایت درمانگر، دربارهی آن اتفاق حرف میزنید. شاید اولش سخت باشد، خیلی هم سخت باشد، ولی مثل اینکه یک بار سنگین روی دلتان هست و با حرف زدن، ذرهذره از آن بار کم میشود. هدف این است که شما دیگر از یادآوری آن خاطره انقدر آشفته نشوید و آن، قدرت مخربش را از دست بدهد. همچنین مهارتهایی را یاد میگیرید که توی زندگی روزمره به شما کمک کند، مثل تکنیکهای آرامسازی یا راههای بهتر برای حل مسئله.
حالا برویم سراغ “حساسیتزدایی و پردازش مجدد از طریق حرکات چشم” یا “EMDR”. این یکی شاید یک کم متفاوت به نظر بیاید. در این روش، وقتی شما روی خاطرهای ناگوار تمرکز میکنید، درمانگر از شما میخواهد که همزمان چشمهایتان را به آرامی به چپ و راست حرکت بدهید، یا از نوعی تحریک دوطرفه دیگه مثل ضربه زدن ملایم روی دستها استفاده میکند. ایده این است که این تحریک دوطرفه، شبیه چیزی یه که در خواب REM اتفاق میافتد و به مغز کمک میکند اطلاعات و خاطرات را پردازش کند. انگار یک سری گرههای عاطفی که با آن خاطره سهمگین شکل گرفته، با کمک این تحریک باز میشوند. خیلی از مراجعان بعد از جلسات EMDR میگویند که شدت آن خاطره یا احساسات منفی همراهشان خیلی کمتر شدهست، انگار که یک فاصله بین خودشان و آن اتفاق ایجاد شده. مثل این میماند که قبلاً آن خاطره یک فیلم ترسناک بود که مدام پخش میشد، ولی حالا تبدیل شده به یک عکس قدیمی که دیگر آن قدرت آزاردهنده را ندارد.
و سومین روش اصلی، “مواجهه طولانیمدت” یا “Prolonged Exposure” است. این روش بر این ایده استوار است که ما وقتی از چیزی میترسیم، سعی میکنیم از آن دوری کنیم. مثلاً اگر بعد از یک تصادف، از رانندگی میترسیم، دیگر پشت فرمان نمینشینیم. این دوری کردن شاید در لحظه آرامش بدهد، ولی در بلندمدت باعث میشود ترسمان قویتر بشود. درمانگر به شما کمک میکند که کمکم و در محیطی امن و کنترلشده، با چیزهایی که به خاطر سانحه ازشان میترسید یا ازشان دوری میکنید، روبهرو بشوید. این روبهرو شدن میتواند ذهنی باشد (مثلاً تصور کردن آن اتفاق) یا واقعی باشد (مثلاً رفتن به مکانی که شما را یاد سانحه میاندازد). هدف این است که یاد بگیرید آن ترسها دیگر قدرت خودشان را روی شما نداشته باشند. مغز یاد میگیرد که قرار گرفتن در آن موقعیتها لزوماً به معنی خطر نیست و به این ترتیب، اضطراب و ترس کمکم فروکش میکند. مثل اینکه میخواهید شنا یاد بگیرید؛ اولش ترسناک است وارد آب بشوید، ولی با تمرین و ممارست کمکم ترستان میریزد و شناگر ماهری میشوید.
این روشهای رواندرمانی واقعا اثربخش هستند، چون به ریشهی مشکل، یعنی نحوهی پردازش آن خاطرهی تروماتیک توی مغز میپردازند. اما گاهی وقتها، علائم استرس پس از سانحه آنقدر شدید هستند که زندگی روزمره را مختل میکنند؛ مثلاً اضطراب خیلی بالاست، خواب به شدت مختل شده، یا افسردگی شدید وجود دارد. در این شرایط، “دارودرمانی” میتواند به عنوان یک کمککننده درکنار رواندرمانی استفاده شود. داروها معمولاً به تنهایی نمیتوانند خاطرهی سانحه را پردازش کنند، ولی میتوانند علائم آزاردهندهی ناشی از آن را تسکین بدهند.
رایجترین داروهایی که برای مدیریت علائم PTSD استفاده می شوند، دستهای از داروهای ضدافسردگی به اسم SSRIها (مانند سرترالین یا پاروکستین) هستند. این داروها میتوانند به کاهش اضطراب، بهبود خلق و خو و تنظیم خواب کمک کنند. پزشک متخصص (روانپزشک) با توجه به شرایط شما، سوابق پزشکی، و داروهای دیگری که مصرف میکنید، بهترین دارو و دوز مناسب را برایتان تجویز میکند. مهمست که بدانید داروها معمولاً زمان میبرد تا اثر کنند و نباید بدون مشورت با پزشک آنها را قطع کنید یا دوزشان را تغییر بدهید. دارودرمانی میتواند آنقدر علائم را کنترل کند که فرد توانایی و انرژی لازم برای شرکت فعال در جلسات رواندرمانی و پردازش عمیقتر تروما را پیدا کند. این دو، یعنی رواندرمانی و دارودرمانی، مثل دو چرخ یک ماشین میمانند که گاهی وقتها برای حرکت رو به جلو، به هر دوشان نیاز داریم.
یادتان باشد، مسیر درمان استرس پس از سانحه یک ماراتن است، نه دوی سرعت. نیاز به صبر، پشتکار، و از همه مهمتر، یک درمانگر خوب و قابل اعتماد دارد که توی این راه کنار شما باشد. اگر حس میکنید با این مشکل دست و پنجه نرم میکنید، از کمک گرفتن خجالت نکشید. این ضعف نیست، بلکه نشانهی شجاعت شماست که میخواهید با دردتان روبرو بشوید و دوباره کنترل زندگیتان را به دست بگیرید. درمانهای مؤثری وجود دارند که میتوانند واقعاً کمککننده باشند و به شما کمک کنند دوباره حس امنیت و آرامش را تجربه کنید.